تدي كوينلين، معشوقه، هيچ كس مدل نفهميد

۹۹ بازديد

تدي كوينلين، معشوقه، هيچ كس مدل نفهميد

در سپتامبر گذشته در هفته مد روز نيويورك، من به طور عمومي به عنوان يك فرانسوي به طور عمومي اعلام كردم: ابتدا در يك مصاحبه آنلاين با CNN Style، سپس در Instagram، از آنجايي كه در حال حاضر، زماني كه شما يك اعلاميه زندگي در حال تغيير داريد، اين كار را انجام مي دهيد. اگر آن را به عنوان يك تعجب به مردم آمد، به اين دليل است كه من در حال حاضر به عنوان يك مدل زن براي چند سال گذشته كار مي كرد.

من در حقيقت شروع به مصرف هورمون ها در 17 سالگي كردم. در بوستون بزرگ شدم و در اوايل مي دانستم كه، علي رغم آناتومي، بسيار زن بودم. من به گنجه مادرم دزدي كردم و لباس را بازي كردم. بدون توجه به والدينم، وقتي به مدرسه برمي گردم، به لباس دخترانه تبديل مي شوم و آرايش مي كنم. من در سن جواني متوجه شدم كه مد در مورد هويت و بيان خود است و ما از طريق لباس پوشيدن جنسيت مي گيريم. مردم مي گويند: "لباس را برداريد؛ تو پسر هستي! »اما من هميشه سركش بودم. فكر كردم، خوب، شما نمي خواهيد من لباس دامن بپوشم؟ من هر روز يك بار مي پوشم من به شدت آن را مورد ضرب و شتم قرار دادم. وقتي كه من از خودم دفاع مي كنم، مي توانم كسي را در معرض مشكل قرار دهم. هر بار كه در دفتر مدرس بوديد، همينطور بود: "اگر شما نمي خواهيد مردم به شما بيشتر قلدر شوند، سپس مطابق باشيد."

در خانه، همه چيز كمي بهتر بود. اگر چه والدين من هر دو بسيار محافظه كار بودند، من طرف خلاقيت خود را پرورش دادم. براي مدت طولاني، آنها تصور مي كردند ممكن است همجنسگرا باشند، اما اين نبود. يك شب من به مادرم گفتم كه مي خواهم به عنوان يك زن زندگي كنم. او مانندش بود: "خوب، اگر قصد انتقال داشته باشيد، بايد اين كار را بكنيد-هورمون ها را به صورت برنامه ريزي كنيد و مسئوليت آن را داشته باشيد." او درباره پيدا كردن پزشكان مناسب بسيار مراقب بود. او نمي خواست من زندگي چالش برانگيز داشته باشم و براي ايمني من نگران بودم. پدرم اولين بار آن را دريافت نكرده بود. اما او اين تلاش را انجام داد، به خصوص پس از اينكه من شروع به معرفي كردن به عنوان زن كرد و ديدم كه مي توانم در جهان با خيال راحت و آرام زندگي كنم.

آنها اجازه دادند كه مدارس را به مدرسه هنرهاي زيبا Walnut Hill، يك مدرسه شبانه روزي در ماساچوست ببرند. با اين حال، هنگامي كه ما بازديد كرديم، مادر من مانند بود: "لطفا در حال حاضر به عنوان يك پسر؛ به نظر مي رسد طبيعي است. "من به خاطر اينكه مي خواستم راحت باشم، و من نيز واقعا مي خواستم به Walnut Hill بروم. هر دوي اينها به دليل يك يا چند دليل محكوم شده بودند. به محض اينكه كلاسهاي خود را در آنجا شروع كردم، حس احساس واقعا محكم جامعه را احساس كردم. من هر روز مي توانم كفش هاي پاشنه بلند بپوشم، و براي اولين بار، من تصميم گرفتم جاي من باشد. من اين معلم هنري باور نكردني را داشتم كه از من پرسيد: «آيا مي خواهيد من به او تلفن كنم؟» اين انقلابي بود. من "او" را انتخاب كردم، و از آن به بعد، گير افتاد.

پدرم هميشه از مراجعه به عنوان بي گناه به طور عمومي من را متوقف كرد؛ زيرا بسياري از افرادي كه مي خواهند به طور عادي براي موجودات صدمه بزنند، وجود دارد. وقتي من بعد از دبيرستان مدل سازي كردم، تصميم گرفتم حقيقت را پنهان كنم. از آنجايي كه من به عنوان زن بسيار قابل قبول بودم، من به ايده گفتن هر كسي بستگي داشتم. من يك زندگي عادي داشتم

اما انتقال تنها چيزي نيست كه رشد موهاي شما را داشته باشد، پاشنه پا را پوشانده و گوشهايتان را سوراخ كرده است. مصرف هورمون ها روي خلق و خوي شما تاثير مي گذارد. اين مثل تولد دوباره است. اين تغيير نه تنها به شيوهاي كه شما نگاه ميكنيد، بلكه به شيوهاي است كه جهان را ميبينيد. در حالي كه حرفه من در حال برداشتن بود - زماني كه من 22 ساله بودم امضا شدم، بسيار عاطفي بود. به طور ناگهاني، من مانند يك دختر پيش دبستاني رفتار مي كردم. و از آنجايي كه من هويت خود را پنهان كردم، هيچ كس فهميد. بنابراين حدود يك سال پيش تصميم گرفتم كتابداران من، مايكل و پدجا را بيابم. آنها هيچ سرنخي نداشتند گفتن آنها چشمانشان را باز كرد و به آنها كمك كرد تا وضعيت من را بهتر درك كنند. متوجه شدم آماده بودم به جهان بگويم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.